یک سال و 4 ماه و 4 روزگی
بنیتا باورم نمی شه انقدر زود بزرگ شدی.... انقدر شیرین شدی که دلم می خواد گازت بگیرم. خیلی خوشحالم که تصمیم گرفتم پیشت بمونم تا غصه نخوری. باهم کلی بازی می کنیم. البته تو شخصیتت وقتی بامنی کلا عوض می شه همش غر و گریه و نق می شی!!! امروز پنج شنبه است. سه شنبه خونه موندم. صبحش با خنده از خواب بیدار شدی. خیلی خوشحال بودی که تو تخت خودت با دیدن مامان و بابا بیدار شدی. مثل خودمی وقتی از ته قلبت خوشحالی چشمات برقققققق می زنه. برای صبونه دوتا تخم مرغ گذاشتم یکی برای من یکی برای تو. تو دوتاشون خوردی!!! نوش جونت. طرفای 11 سوار ماشین شدیم و رفتیم دنبال خاله آرزو و آرتا بعد دنبال خاله نازنین و پریا. همه باهم رفتیم پیله ابریشم. خا...
نویسنده :
مامان بهی
8:59